- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
دریا به حال چـشمهایت گریه میکرد سجـاده هـنگـام دعایت گـریه میکرد آن روز آتش شـرمـسار چـادرت بود آن روز میخ در برایت گریه میکرد وقـت قـنوتت دست تو بـالا نـمیرفت افـلاک با هر ربّـنایت گـریـه میکرد وقتی علی را سوی مسجد میکشاندند جبـریل آنجا پا به پـایت گریه میکرد جـای تـو خـالـی بـود در گــودال امـا زینب غریبانه به جایت گریه میکرد پـروانـهای روی مـزارت عـاشـقـانـه در حسرت صحن و سرایت گریه میکرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
جز گُل که میفهمد غم پرپر شدن را در آتـشـی از کـیـنه خاکـستر شدن را لحظه به لحظه با تمام عـشق آموخت زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را با شوق، خـاکِ پـای زهـرا میشوم تا پـیـدا کـنـم شـایـسـتـگـیِّ زر شـدن را وقـتی که زهـرا در میان کـوچه افتاد حس کرد حیدر داغ بیلشکر شدن را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تیرهگی با جلوۀ داور نمیدانم چهکرد غم به جان دخت پیغمبر نمیدانم چهکرد شعلۀ آتش چو از بیت خدا بالا گرفت باغبان با غـنچۀ پرپر نمیدانم چهکرد از صدای نـالۀ زهـرا مدیـنـه گـفت آه این صدا با ساقی کوثر نمیدانم چهکرد سیـنۀ دخت نـبی آئـیـنۀ وحی خـداست با چنین آئـینه میخ در نمیدانم چهکرد بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت این ستم با فاتح خـیبر نمیدانم چهکرد فاطمه دنبال حیدر زینب از دنبال وی مادر افتاد از نفس دختر نمیدانم چهکرد دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست دست های بستۀ حیدر نمیدانم چهکرد با نـگـاه دو کـبـوتر بچّـۀ بیبـال و پر در میان دشمنان، آذر نمیدانم چهکرد سالها «میثم» علی در خـانۀ بیفاطمه بیکس و تنها و بییاور نمیدانم چهکرد
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان
قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت باید که پای این مصیبت از جگر سوخت ریحـانـۀ احـمـد پس از او تا نـوَد روز شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت خـورشید حـیدر آتـشی بر جانـش افتاد از سوز آن آتش ستاره با قـمر سوخت ذکر لبـش در پشت در یا مرتضی بود با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت مــادر درون آتـش نــمـرودیــان رفـت آری ولی در گـوشۀ خانه پـدر سوخت با یک لـگـد افـتـاد در بـر روی زهـرا آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت دیـگــر نـبـایـد زد بـه بـالَـش تـازیـانـه پروانه بیجان است در آتش اگر سوخت این شاخۀ طوبـای پـیغـمبر ثـمر داشت فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت اجـر رسالـت را ادا کـرده اسـت امـت مادر درون خانه در پیش پسر سوخت آن روز کـل اهـل بـیت آتـش گـرفـتـنـد قطعاً غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان
سروی افتاد از نفس، برگ و بری آتش گرفت پیـش چشم خانواده، مادری آتش گرفت در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر در مدیـنه دخـترِ پـیغـمبـری آتش گرفت آنکه یادش هست خیبر را، بگوید قصه چیست؟ یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت در میـان لشکـر دشـمن زنی از پا فـتاد در میان لشکر هـیزم، دری آتش گرفت در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد زیر پای شعله، یاس پرپری آتش گرفت آسمان میسوخت و دریا خجالت میکشید همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت برگ گـل دارد برای صـورتش آزارها از چنین حوریهای بال و پری آتش گرفت گُر گرفت آتش ولیکن بیهوا از بین در ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته دید فضه، رخت خواب و بستری آتش گرفت محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت شعلههای پشت در را عصر بر خیمه زدند معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت داد میزد دختری در خیمههای شعلهور روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بـه داد تو نـرسـیـدم اگـر در آن بـیـداد تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد تمام درد تو را من به سینه حس کردم همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد مـنی که بر هـمـه عـالـم مـدد شـدم امـا رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد چهل، شـده عـددِ زخـمهای قـلـبِ عـلی کجا به قـتل زنی بیدفـاع، این تعـداد؟ صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز شکـسته باد، خـدا دستِ نحـسِ بد بنـیاد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام
بیـمـار عـشـق تـکـیه به دارو نمیزند شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند آدم هـبـوط کـرد که هـمـسایهاش شود یعـنـی بـهـشت با نجـفـش مـو نمیزند حق با علیست در همه احوال پس خدا هر جا علیست حرف ترازو نمیزند تعظیم میکنم به نجف صبح و ظهر و شام قـلـبـم خـدا گـواست که بـیاو نـمیزند آیینهدار غیرت هر کس که مرتضاست از تــنـگـنـای حــادثـه زانـو نـمـیزنـد یک تن نگفت در وسط کوچهها کسی در پیـش مرد لـطـمه به بـانـو نمیزند این روزها پرستوی مجروح مرتضی از درد شـانه، شانه به گـیـسو نمیزند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زمین بـدون تو گم میکند بهـارش را گرفته است جهان از تو اعـتبارش را به جز تو هیچ کسی موقـع مناجـاتش نــبــرده اسـت دل آفـــریــدگـارش را خـدا به خـاطـر تو خلـق کرد دنـیا را سپس سپرد به دست تو اخـتیارش را چه بنـدهها که خـدا آفـریده است ولی عـیان نمود فقـط با تو شاهکـارش را هر آنکه نوکریِ نوکر تو را کردهست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علیمانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید، ولی کاش بعد از این دیگر مـیان شـعـله نبـیـنـد کسی نگـارش را خوش است چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علیکرده روزگارش را به فـرض کل درخـتان قـلم شوند، قلم چگونه وصف کند حُسن بیشمارش را برای آدمـیـان جـا نـمـانـده، وقـتـیکه احاطه کرده هزاران ملک مزارش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است با نـفَـس های تو ای آرامـش جـان عـلـی بویِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
انیس و مونس خـدا فاطمهست امینِ راز مصـطفی فاطمهست به رتبهاش کجا گـمان میبریم دلیل خلـق دو سرا فـاطمهست يَـوْمَ يَـفِـرُّ الْــمَـرْءُ مِـنْ أَخِـيــهِ منجیِ آن حول و وَلا فاطمهست سفرهٔ مهـرش به خِـرد نگـنجد شـفـیـعـهٔ روز جـزا فاطمهست غـدیـر را فـاطمه پـایـنـده کرد شـهـیـدهٔ راهِ وِلا فــاطـمـهسـت حـجـاب گـیـرد به بَرِ کـور هم چه خوانمش کنز حیا فاطمهست بــدونِ اذنـش نـشـود دیـده تـر جواز گـریههای ما فاطمهست نزن به بارِ شیشهاش، سنگ دل نزن که جانِ مرتضی فاطمهست به قـتـلگـه نـدای آن تـشـنه لب فـاطمه یا فـاطمه یا فاطمهست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام خالق نـور و قـسم به خالق نور که شـأن فـاطمهاش تا ابد بود مسـتور مقام و منزلتش کی به درک ما برسد؟ که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور که بود فاطمه نوری که زهرهاش خوانند که بود فاطمه انسان؟ که بود آیا حور؟ که بود آنـکه به بـرهـان آیـۀ تـطـهـیـر شده ست از همۀ رجس و از پلیدی دور که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست همان که پشت در خانه رو گرفت از کور چه بانویی که ز نورش جهان منوّر شد چه بانـویی که بـود مـادر قـبـیـلۀ نـور عجب حدیث عجیبی که در روایات است ز خلـق احمد و حیدر ورا بود منظور نبود در خور زهـرا به غیر شیـر خدا که هست در خور منصوره حضرت منصور خموش میشود آتش به صبح روز جزا اگر که فـضّـۀ درگـاه او دهـد دسـتـور مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف عـلی ست آینۀ آن یگـانه سنگ صبـور تمام غصه و غم از دل عـلی میرفت هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز ولی چه شد که شد از خندههای او مهجور رسید لحظۀ تلخی که پیـش چـشم علی شکست سینۀ زهرا به ضرب یک مزدور شکـست سیـنه و با آن شکـستن سیـنه شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور مـدیـنه سیـنۀ زهـرا شکست و کربـبلا شکست سینۀ خـون خـدا به سُـم ستور بـدون شک که خـدا انـتـقـام میگـیـرد به دست یوسف زهرا پس از قیام و ظهور
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
جرعهجرعه غم چشید و ذرّهذرّه آب شد آسمان شرمـنده از قـدّ خـم مهـتـاب شد گریهها میکرد تا امّت شود بیدار؛ حیف از صدای گریهاش امت فقط بیخواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عـالم بشنود ارث دریا بود آنچه قـسمت مرداب شد
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا شـهـيد اول راه ولايـت شـد پـسـر آنـجـا شكايت دارم از دل سنگی ديوار بيش از در ولی آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها نـمیدانم چـرا افـتاده پشت در قـمر آنجا برای چيدن گل يك نفر كافی ست در واقع گلي چيده شده با دستهای چل نفر آنجا گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين مغـيره آمد و قـنفـذ به پا كردند شر آنجا چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو شده با دست زهرا از علی رفع خطر آنجا ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامی برای اصل دين با جان شده زهرا سپر آنجا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
وصفِ آنکَس که نگُنجد به دهان فاطمه است مدحِ آن زن که خُدا کرده بیان فاطمه است روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هستند آنکه بَر ماست فقط دل نگران فاطمه است فاطمه روحِ صَلات است خُـدا میداند اَشهَدُ اَنَّ عَلی؛ هم به اذان فاطمه است چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز مَردتر از همه مَردانِ جهان فاطمه است دستش اُفتاد ولی دستِ عـلی بالا رفت یارِ حیدر به همان قَدِّ کمان فاطمه است این حُـسـینی شُدنِ ما نـظـرِ زهرا بود دوستدارِ همۀ سیـنه زنان فاطمه است مـادرانِ شُـهـدا فَـخـر بـه عـالـم دارنـد مادرِ هر گُلِ بی نام و نشان فاطمه است پَـرورش یافـتۀ دامَـنَـش آئـیـنـۀ اوست زینبِ فاطمه، اِنگار هَمان فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خوش آن سری که رود زیر منّت زهرا بد آن دلی که نشد جای حضرت زهرا برای اینکه بهشتی شود کسی کافیست به قـدر یک سر سـوزن محـبّت زهـرا اگـر چـه نـوکـر خـوبـی نـبـوده ام امـا عـلی خـریـد مـرا هم به حـرمت زهرا بـــرای آمــدن تــکــســوار آل عــلــی قـسم دهـید خـدا را به عـصمت زهـرا هـزار مرتبه شکرش که از ازل ما را سـرشـته است خـداونـد رعـیت زهـرا فـقط به خاطـر الطاف مـادریاش بود اگر که شامـل ما گـشت رحـمت زهرا رواست اینکه بـسوزد در آتش محـشر کـسـی که هـیـچ نـدارد مــودّت زهــرا قسم به نون و قـلـم مرسلی نشد مرسل مگر به لـطـف عـلـی و عـنایت زهـرا بدون شک بغل مصطفی علی میمُرد اگـر نـبـود سـخـن از رسـالـت زهــرا برای غـربت و مظـلـومی امیر عـرب بـریـز اشـک غـریـبـی به نـیّـت زهـرا کــنـار در اسـدالله را زمــیـن انـداخـت همینکه خورد به دیوار صورت زهرا کشید آه جگـر سوزی از جگـر حـیدر فـتـاد تـا نـظـرش بـر جـراحـت زهـرا میان آن همه جنجال و کـشـمکش آخر خـریـد جـان عـلـی را شـهـادت زهـرا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت محسن
پـسر سـوّمـم ای آرزوی ناب بخـواب ماه نورانی من در شب مهتاب بخواب ذکر رؤیاییِ رؤیای شبم “لالایی”ست طفلکم! در دلِ آرامش این خواب بخواب آیـۀ کـوچک قـرآن مـنـی مـادر جـان! ای که در سورۀ کوثر شدی اِعراب بخواب بین آغـوش پُـر از درد من آرام بگـیر مـثلا در بـغـلم میدَهَـمت تاب بخواب در خیالات خودم روی تو را میبوسم بعد از این لحظۀ رویاییِ جذاب بخواب لحـظـۀ ناب نـمـاز شـبـم آمـد؛ حالا … روی سجادۀ من گوشۀ محراب بخواب زخم شد چشم من از بسکه برایت بارید علت گـریۀ این مـادر بیتاب! بخواب ایکه کُشتند تو را در وسط آتش و دود آه، قـربانیِ این مـردم قـصاب بخواب پـسر مـادر آب؛ ای جگـر سـوخـتهام! ماهی زخـمیِ بیرحمیِ قـلاب بخواب دستهای پدر خاک، تو را داد به خاک ولی امشب تو کمی در بغل آب بخواب
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
جمعیت آنطرف و این طرف در مادر میشود در همه جا جوشن حیدر مادر شعـلـه بـالا نـرود! نـا که نـدارد اصـلاً درِ این خانه در عـرش معـلیست نزن خشت خشتش همه دلخوشی ماست نزن زدی و زلـزلـه در عـالـم بــالا افــتــاد کینه و بغص تو بیحد و عدد شد نامرد حال مـولا سر این فـاجعه بد شد نامرد سـورۀ نــور بـه شــلاق نـدارد عــادت خـانه وحی خـراب است کجایی فـضه سوخـتـه مـادر آب است کـجـایی فضه نـکـنـد روی زمـیـن مـاه بـیـفـتـد فـوراً سرّ مسـتـور خـدا بین گـذر گـفت علی هی کتک خورد وبا درد کمر گفت علی قصدش این است که از عشق حمایت بکند
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
بر جان خانه کینهای شعـلهور افتاد آنـقـدر زد آنقـدر زد آخـر در افـتاد ایکاش میچـرخید از لـولا در، اما در وا نـشد افـتاد، روی مـادر افـتاد میخواست تا در پیش نامحرم نیفتد میخواست… اما هرچه کرد او آخر افتاد با یاعلی پا شد ولی مولا زمین خورد بـا یـا رسـول الله او پیـغـمـبر افـتـاد فهـمیده بود این باغ بار شیشه دارد آنقدر زد از شاخه سـیب نـوبر افتاد یک آیه با میخ در و یک آیه با زهر یک آیه هم در قتلگاه از کوثر افتاد در گـوشۀ گـودال مـادر بود وقـتـی چشمان تیز خنجری بر حنجر افتاد از آستـین دست شـقـاوت تـا در آمـد چـشم طـمع بر حـلـقۀ انگـشتر افتاد یک تیر با هجده هدف یعنی که زینب یک سنگ خورد از نیزهها هجده سر افتاد
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
با درد و غصه سورۀ کوثر شروع شد با گـریهاش مـصائب حـیدر شروع شد بعـد از نـبی غـدیـر فـراموش خلق شد اینگونه شد که آتـش بر دَر شـروع شد اول شهـید چون گـلی از خانه پَر کشید وقتی که ضربۀ در و مـادر شروع شد با این حساب پهلوی مـادر شکسته بود این گونه شد مصائب بسـتر شروع شد جایی که حکم غصب فدک را گذاشتند حـکـم به نیـزهها زدن سـر شـروع شد دیـدنـد معـجـر تو مسلـمان گرفته است در کـربـلا هم آتـش معجـر شروع شد آسـایـش از تـمـامـی عـالـم گـرفـتـه شد آن لحظهای که ظلم ستمگر شروع شد در اوج روضه شعر تو پایان گرفته است جـایی که تـازه داغ پـیـمبـر شروع شد
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شروع واقعه « اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر» بود دهان طعنه پُر از ظلمت و تنفّـر بود نبود غـیر حـسـد در دل خـدانـشـناس و شرک و جاهلیت میوهاش تمسخر بود نـبــود مـسـتحـق نــاسـزا شـنـیـدنهـا کسی که گفتۀ او مثل وحی در خور بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت دست شعله بیمحابا پای گیسو را گرفت پهلوی زخمی جـدا و صورت نیـلی جدا یک غلاف بیمروت جان بانو را گرفت با همان حالش به مسجد رفت دنبال علی انـتــقـام دسـتـهـای بـسـتـۀ او را گـرفـت دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت آفـتاب خـانۀ حـیـدر غـروبی تـلخ داشت فاطمه از اهـل خانه ماهها رو را گرفت در سـیاهـیِ مـدیـنه چـشم او که تـار شد نیمۀ یک شب سپیدی آمد و مو را گرفت دور از چشم علی هر شب که بانو ناله زد زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت با هـمان حالـش برای قـوت قـلـب عـلی پاشد و از دستهای فضه جارو را گرفت بعد از آن حیدر دگر آن حیدر سابق نشد موقع برخـاستن پهلـو و زانـو را گرفت
: امتیاز
|